میل داشتن. علاقه داشتن. توجه داشتن. دوست داشتن. پسند کردن. (ناظم الاطباء) : میان عاشقان صاحب نظر نیست که خاطر پیش منظوری ندارد. سعدی (طیبات). - به خاطر داشتن، در حفظ داشتن. از بر داشتن
میل داشتن. علاقه داشتن. توجه داشتن. دوست داشتن. پسند کردن. (ناظم الاطباء) : میان عاشقان صاحب نظر نیست که خاطر پیش منظوری ندارد. سعدی (طیبات). - به خاطر داشتن، در حفظ داشتن. از بر داشتن
آفت در مقابل داشتن. بلا در پیش داشتن، ارزش داشتن. قیمت داشتن. اعتبار داشتن: حال این شهر بر تو پوشیده نیست که حضانتی ندارد و چون ریگ است در دیده و مردمان آن اهل سلاح نه و لشکر بدان بزرگی که حاجب سباش بود بزدند ما چند خطر داریم. (تاریخ بیهقی). مغیلانست جاهل پیشم و من پیش او ریحان ندارد پیش ریحانم خطر خار مغیلانش. ناصرخسرو. چه خطر دارد این پلید نبید عند کاس مزاجها کافور. ناصرخسرو. دنیا خطر ندارد یکذره سوی خدای داور بی یاور. ناصرخسرو
آفت در مقابل داشتن. بلا در پیش داشتن، ارزش داشتن. قیمت داشتن. اعتبار داشتن: حال این شهر بر تو پوشیده نیست که حضانتی ندارد و چون ریگ است در دیده و مردمان آن اهل سلاح نه و لشکر بدان بزرگی که حاجب سباش بود بزدند ما چند خطر داریم. (تاریخ بیهقی). مغیلانست جاهل پیشم و من پیش او ریحان ندارد پیش ریحانم خطر خار مغیلانش. ناصرخسرو. چه خطر دارد این پلید نبید عند کاس مزاجها کافور. ناصرخسرو. دنیا خطر ندارد یکذره سوی خدای داور بی یاور. ناصرخسرو